- صبر بزان
عطسه کردن
معنی صبر بزان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در شاهنامه جامه ای از پوست پلنگ یا ببر که رستم هنگام جنگ بر تن خود می کرده، برای مثال تهمتن بپوشید ببر بیان / نشست از بر اژدهای ژیان (فردوسی - ۲/۱۷۹)
(بَ رِ بَ)
لغت نامه دهخدا
ببر شاهی. (یادداشت مؤلف). نام یک درندۀ افسانه ای که قسمی از ببر و وحشی تر و قوی تر از سایر درندگان بوده است. (از فرهنگ نظام). ببر و جانوری شبیه به آن دشمن شیرکه شیر شرزه نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
بدو گفت پیران که شیر ژیان
نه درنده گرگ و نه ببر بیان.
فردوسی.
درین بیشه زین پیش مگذار گام
که ببربیان دارد آنجا کنام.
اسدی.
بدو گفت پیران که شیر ژیان
نه درنده گرگ و نه ببر بیان.
فردوسی.
درین بیشه زین پیش مگذار گام
که ببربیان دارد آنجا کنام.
اسدی.
عطسه آمدن به مفهوم بدیمنی و عدم ارتکاب و اقدام به عملی
بر سر کسی فریاد زدن داد زدن
ایستادگی شجاعانه
زیان رساندن
زخم زدن، مجروح ساختن
شکسته بندی کردن، بند زدن ظروف چینی
پر زدن، پرواز کردن
انباشتن هیزم به قصد ذخیره سازی
دیدار کردن به قصد مواظبت، ذبح کردن